نمایش تبلیغ
ایجاد وبلاگ
مدیریت وبلاگ
وبلاگی دیگر
روانشناسی و جامعه
PersianBlog | Free Templates | Blogs List وبلاگ | آرشیو | تماس
نویسنده وبلاگ :
* دکتر محمد رضا ابرا هیمی
آرشیو وبلاگ :
لینک دوستان :
جستجوگر فارسی
ليست وبلاگ ها
اخبار ايران
دوستیابی سالم
فناوری اطلاعات
طراحی وب
RSS 2.0
اقتدارگرايان در محاق(دکتر محمد رضا ابراهيمی )
اقتدار گرايان تاوان نا آگاهي و فقدان بينش سياسي و اجتماعي را بعد از اين پس
خواهند داد . زنگهاي سقوط اينك براي آنان به صدا در آمده است. رفتار هاي نامتعادل و
هيجاني آنان و برخوردهاي وقيحانه و جسورانه در طي چند ساله اخير و اقدامات سطحي و
واكنشهاي هيجاني و نامعقول كه نشان از بيماري و آسيب بنياني و همه جانبه در ساختار
تفكر و شناخت متزلزل آنها دارد اين بيمار را به دم مرگ و نيستي كشانده است. رفتار
شناسي آنان از لحاظ رويكرد به جريانات داخلي تابع تضادهاي اساسي درون ساختاري و
هيجاني آنان دارد. سياست اعمال فشار براي كاهش مشاركت مردم در انتخابات آينده با
هدفگيري نخبگان و انديشمندان و طبقات مرجع در اصل تكرار حملات چند ساله آنان است كه
اين بار نابخردانه بصورت ناموقع و عجولانه آشكار شده است. جدال بر سر كسب قدرت و
دستيابي به موقعيت مسلط كوتوله هاي سياسي و وامانده را به جان هم انداخته و دريدن
همفكرانشان را آغاز نموده اند.نظاميان كه الحق در زمينه سازي براي به قدرت رساندن
راهيافتگان به مجلس سنگ تمام گذاشته بودند و در اين راه از آبروي خود نيز دريغ
ننمودند اينك خود را از قافله قدرت مطرود مي بينندو شمشير بر همپالكيهايشان مي كشند
. آمريكائيان كه روءياي خاورميانه بزرگ و غنائم نفتي خواب و آرامش را از آنان ربوده
آگاه از سفاهت اينان ارابه هاي جنگ را نزديكتر آورده و به زمان موعود نزديكتر
ميگردند.آنان سياست قديمي وارد شدن از پنجره را در غياب صاحبخانه بكار بسته اند.
بهانه دست يابي به فن آوري هستهاي و اجماع جهاني بر عليه ايران و مشخص ساختن سهم
اروپائيان و باقي ماجرا همانگونه كه بر صدام رفت دوباره تكرار ميگردد.دنيا بر عليه
اقتدار ورزان بر انگيخته شده است و همه چيز آماده تغيير نقشه خاورميانه همانگونه كه
پيش بيني نموده اند جلو مي رود. چنين سرنوشتي گريبان تمامي دژم انديشان و خشك مغزان
را خواهد گرفت .
نظرات ( نظر بدين ) لینک جمعه، 3 مهر، 1383 -
روان پريشی از نوع اقتدارگرايانه ( دکتر محمد رضا ابراهيمی )
چند ماهي از تسلط اقتدارگرايان بر مجلس مي گذرد و در اين مدت رويدادهاي مهمي ماهيت
و عمق ساختار آسيب ديده دروني و پنهان آنان را آشكار نموده است كه از منظر
روانشناختي قابل تحليل و تفسير مي باشد. نتايج در قالب چند محور قابل طبقه بندي مي
باشد.!- ماهيت تسلط جويانه آنان چندان تحمل مسامحه و تعلل ندارد و بر خلاف شعارهاي
اوليه برخورد مستقيم را سرلوحه اقدامات خود قرار داده اند. آنان حتي در تغيير روش
نيز دچار روزمرگي شده اند و به شيوه كاملا" ابتدايي با توجه به تجربيات چند ساله
اخير در برخورد با اصلاح طلبان حتي مهره هاي سوخته خود را نيز تغيير ئداده اند و از
نيروهاي دگم و انعطاف ناپذير و بد سابقه خود بهره مي برند غافل از اينكه وجود آنان
مايه بدگماني و نفرت عموم را فراهم مي سازد. 2 – روابط خويشاوند سالارانه و اتكا به
قدرت پدر خواندگان فرتوت كه اينك در پشت پرده به نقش نمايي مي پردازند سازماندهي
نيمه منسجم آنان را بشدت دچار تعارض و چند گانگي نموده است . استفاده از ادبيات
اقتدار گرايانه در روبرويي با همپالكي هايشان و هشدار به كوتوله هاي سياسي درون
ساختاري آغاز رودرويي علني جدي در جهت مهار نيروهاي طغيانگر ي است كه تا به حال نقش
ابزار را ايفا مي نموده اند. 3 – پريشاني و سردرگمي و بي تجربگي و شتابزدگي در
اظهارات و تصميمات داخلي و خارجي و تحولات جهاني اين جريان را با مشكلات و و موانع
عديده اي روبرو نموده است و نا آمادگي ذاتي و سنت گرايانه آنان را بيش از پيش عيان
ساخته است. 4 - پندارهاي ساده لوحانه اين جريان در فتح قوه مجريه اكنون با
دشواريهايي بس عديده همراه گرديده و به گره كوري براي آنان تبديل شده است .جدالهاي
درون سيستمي كه از اكنون نمايان است در طي ماههاي آينده توان و تحمل اين جريان را
به چالش خواهد گرفت و گذر از اين مرحله را بر آنان بسيار طاقت فرسا مي نمايد.5 –
پيش بيني رفتاري براي اقتدارگرايان بسيج و تمركز تمامي مراكز قدرت و هجوم كرگدن وار
به جريانات موجود و يا احتمالي منتقد و حذف و كنترل مهره هاي خطرساز و بكار گرفتن
طرد شدگان از صفوف اصلاح طلبان و سازماندهي آنان در مقابل پتانسيلهاي قدرتمند مخالف
و مهار جريانات اجتماعي با وارد ساختن نظاميان به عرصه اجتماعي و ايجاد كشمكش هاي
صوري با مراكز جهاني قدرت خواهد بودتا پوشش كافي براي فراهم سازي شرايط مناسب فتح
قوه مجريه به چنگ آيد.
نظرات ( 1 نظر ) لینک چهارشنبه، 21 امرداد، 1383 -
روانکاوی و رفتار شناسی خاتمی ( دکتر محمد رضا ابراهيمی )
تحلیل شخصیت افراد از طریق گفته ها و نوشته ها و رفتارهای آنان از فنونی است که در
عالم روانشناسی سیاسی و ا جتماعی کاربرد بسیار یافته است . با استفاده از این روشها
ضمیر ناخودآگاه فرد مورد اکتشاف و بررسی قرار گرفته و در اعماق آن به جستجوی رازها
و اسرار های نهفته در پس کلمات و رفتارها پرداخته می شود . شحصیت محمد خاتمی دارای
رمز و رازهایی است که صرفا" از طریق تحلیل روانی می توان به باز گشایی آن پرداخت.
رفتارهای نامبرده در طول چند ساله اخیر سرشار از پیچیدگیها و تناقضاتی است که
همواره مورد تعابیر نادرست قرار می گرفته است . سیستم و ساختار روانشناختی وی به
گونه ای تنظیم و سازگاری یافته است که ففقط در قالب تفاسیر روانکاوانه قابل درک و
فهم است . بر اساس سخنرانیها و نوشته ها و اطلاعات بدست آمده از دوران گذشته وی و
همچنین بررسی شرایط خانوادگی و تجربیات دوران کودکی و نوجوانی ایشان و همچنین وارسی
کامل رفتارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و واکنشهای رفتاری به بحرانهای متعدد دوران
ریاست جمهوری وی در چند ساله اخیر به تحلیل روانشناختی با رویکرد روانکاوانه
پرداخته ایم که نتایج در خور توجهی نیز بدست آورده ایم که به اجمال در پنج محور
تشخیصی نمایان گردیده است.لازم به ذکر است که عمده توجه و تمرکز در این فعالیت
پزوهشی بر علائم بیمارگونه و
آسیب زا و همچنین مواد و موضوعات تشکیل دهنده ساختار روانی و ذهنی فرد مورد تحقیق
می باشد. 1- تردید های وسواسگونه و مزاحم : با مرور و مطالعه اظهارات نامبرده در
مناسبتهای مختلف جملات و کلمات با بار وسواسی و با مضامین تکراری و یکنواخت و بدون
تغییر همراه با مضامین دو پهلو و دوگانه بسیار مشاهده می شود. علاوه بر آن تاکیدات
لفظی همراه با حرکات بدنی و بویژه سر و دست بر وجود سلختار وسواسی از لحاظ تشخیصی
در سیستم روانی و ذهنی ایشان حکایت دارد . چنین رفتارها و اظهاراتی نشان دهنده
تثبیت تکانه های اضطراب آور و اضطراب زا در عمق لایه های ناخودآگاهی و نیمه آگاهی
وی است که از لحاظ آسیب شناسی ریشه در فضای رشد اولیه و تعاملات دوران کودکی دارد.
رفتارهای وسواسگونه وی که به غلط بعنوان استراتژی وی پنداشته شده است در میان تصمیم
گیریهای دو پهلو و نامطمئن و متزلزل و ناثابت ایشان به کرات دیده میشود. کافی است
بخاطر آورید که تردید در ادامه پیگیری پرونده بی سرانجام قتلهای زنجیره ای و
ناتوانی در واکنش به سرکوب دگر اندیشان و بازداشت نزدیکترین یاران وی توسط جریان
اقتدار گرا و رفتار های دو گانه وی در رابطه با بحران رد صلاحیت ها و مغازلات
وسواسگونه و تکراری با حریفان چگونه چهرهای فاقد قدرت و توانایی از وی ساخت. 2 –
درون مداری افراطی همراه با اوهام خودبزرگ بینی: به این نکته باید توجه نمود که در
قرن بیست ویکم باید بر اساس نظریه های صدها سال قبل که اکنون کاربردی در عرصه
اجتماع وسیاست ندارد با ملغمه چندگانه و نامتشلبه و اجزای نامتناسب و بسیار ابتدائی
شعار اصلاحات همه جانبه را سر داد و با مشت به جنگ سر نیزه های بران جریان زخم
خورده اقتدار گرایی رفت. لجاجت وسواسگونه همراه با بینش اندک و همانندسازی با تاریخ
سازان جهانی این سید را واداشت که عجولانه سخن از تحولات اساسی و همه جانبه بر زبان
آورد غافل از اینکه حریف با پوزخندی استهزا آلود بی معطلی به کار خود مشغول است و
ارابه های سرکوب لحظه ای از حرکحت باز نمی ایستاد. آرزوهای وهمی در پس چنین
ادعاهایی پنهان است . این تمایلات و آرزوها ریشه در ساختار ذهنی و روانی افراد دارد
و در دوران کودکی و در فضای روابط درون خانوادگی و با فرآیندی کاملا" ناخودآگاهانه
شکل می یابند. ساختار دو گانه فضای مذهبی و نیمه روشنفکرانه دوران گذشته خاتمی
ساختاری وهمی را پایه گذاری کرده است که با مشخصه درون مداری افراطی همراه شده است.
سیاست مرد عمل می حواهد و نه مردی که در پس تئوری پردازی خویشتن را از بار اضطرابی
سرچشمه گرفته از چهارچوب وهمی و انفعالی پنهان ساخته است. او مردی است که بسان
شهابی ثاقب آنچه را که داشت به یکباره به درون دایره ریخت و به سرعت ناپدید گردید
بدون اینکه نشانی از خود به جا گذارد. وی اصلاحات را در قالب کلمات جستجو می کرد و
تصور می نمود که الفاظ می تواند وی را به سر منزل مقصود رهنمون سازد در حالیکه غافل
از این بود که اصلاحات به بستری گسترده همراه با آمادگیهای سیاسی و فرهنگی و
اجتماعی نیاز دارد و نه به قهرمانی که دن کیشوت وارانه یک گام به پیش نهد و دو گام
به پس. وی این نکته را منکر بود که خود پرورش یافته چنین سیستمی است و اشتراکات
فراوان با آن دارد و هر گونه اصلاحی را باید از درون خود شروع نماید آن هم بدون
همراهی نگون بختانی که وی را کعبه آمال و آرزوهای خود پنداشته بودند و سراب را به
غلط آب تصور نمودند و جان و هستی بر سر آن فدا کردند.3 - دلهره واضطراب از مواجهه
با موقعیتهای جدید : هر موقعیت جدید جناب ریاست جمهور را به هراس می انداخت تا
جاییکه در انتصابات کشوری حداقل خطر را در نظر
می گرفت و از چهره هایی استفاده می نمود که فاقد هر گونه شباهتهای نظری و تئوریک
بودند و کارایی آنان چندان درخشان و در حد پست آنان نبود. گرایشات خویشاوندسالارانه
و تقدم عواطف در انتصابات و آزاد گذاری مطلق مرئوسان و رها سازی آنان به هنگام
بحران مکرر اتفاق می افتاد بدون اینکه اقدام خاصی در جهت تغییر وضع موجود به عمل
آورد. چنین کنشهایی نشان از دلهره و اضطراب زاید به هنگام تصمیم گیری است و
واکنشهای انفعالی محض وی با توجه به ساختار وسواسگونه ذهنی قابل توجیه و تفسیر می
باشد. 4 – تفسیر ساده حوادث بیرونی و کاربرد مکرر مکانیسم دفاعی منطقی سازی : در
سخنرانیها و بویژه هنگا میکه مخاطب وی مردمان بودند نگاه سطحی و ابتدائی به مسائل
داشت و در اوج تحلیل رخدادها و بحرانها گریز به عواطف و واپس روی هیجانی در وی
مشهود بود. گریه او را بارها مردم شاهد بودند و اظهار عجز از ایجاد تغییر در اوضاع
را از همان ابتدا نشان می داد و چنان رفتار می نمود که انگار وی فردی عادی در این
مملکت است و دیگران باید نقش رئیس جمهور را ایفا نمایند. لوایح دو گانه صرفا" برای
وقت کشی و گریز از فشارهای جریاناتی بود که به جای وی در حال له شدن بودند. لاس زدن
با مراکز و مراجع قدرت بالاتر را با ژستی سیاستمدارانه نشان
می داد و ساده لوحان آن را به حساب سیاست وی می گذاشتند در حالیکه فقط کاهش اضطراب
از ورود به عرصه قدرت و میل به خودنمایی و حفظ استمرار وضع موجود باعث آن می گردید.
بکارگیری مکانیسم دفاعی منطقی سازی که در اصل برای حفظ خود در برابر استرس و دلهره
و تکانه های برخاسته از تردیدهای وسواسگونه درونی بود در جملات وی در سخنرانیهای
گوناگون تکرار میگردید. لازم به توضیح این نکته است که این مکانیسم برای کاهش
اضطراب و تشویش درونی و به صورت قالب بندی کلمات و جملات و رفتارها در ساختاری
منطقی و پر طمطراق و با آب و لعاب فراوان است . کل نظریه مردمسالاری و الفاظی نظیر
تساهل و تسامح و ادبیات اصلاح طلبی در حقیقت مکانیسمی بودند که کاربران آن را در
مقابل بی هویتی و دلهره درونی آن حفظ می نمودند چرا که دیدیم کسانی به اصلاح طلبی
روی آوردند که در سابقه آنان زمینه بارزی از حرکتهای پیشروانه مشاهده نمی شد و خود
از عوامل تثبیت سیستم اقتدارگرایی بودند.5 - ناتوانی در ابراز خویشتن و استفاده از
مکانیسم واکنش سازی : در ادبیات روانشناسی هر چه سخن فرد بار هیجانی و عاطفی بیشتر
ی داشته باشد و گنده گویی و گزافه گویی
را شامل شود به علامت نزدن سنگ بزرگ تفسیر می گردد. چنین اتفاقی را واکنش سازی
گویند. ساختار تئوری اصلاحات بسیار سست و متزلزل بود و قواره رئیس جمهور با آن
همخوانی نداشت . اکنون که سید به آخر خط رسیده است در می یابد که کل جریانی که با
هیاهو و جنجالهای خسته کننده با نام اصلاح طلبی بدان دامن زده بود پندار های ذهنی
کف آلودی بودند که دمی در کنار ساحل نمایان شده و سپس جریان آب آنها را محو نمود.
نظرات ( نظر بدين ) لینک دوشنبه، 31 فروردین، 1383 -
رفتار شناسی سياسی اقتدار گرايان در ايران (دکتر محمد رضا ابراهيمی )
اقتدارگرایا ن در یک حمله ضربتی و بی پروایانه و بصورتی عریان و آشکار و بدون هیچ
ملاحظه مجلس را از چنگ اصلاح طلبان
خارج ساخته و در تدارک حمله اصلی و اشغال پست ریاست جمهوری هستند. آنها رویای دیرین
حاکمیت یکدست و بدون مزاحم را همیشه در سر می پرورانده اند و مشتاقانه آرزوی وصل به
آن را نیز پنهان نمی سازند.اما واقعیت آنگونه نیست که آنان می پندارند. ساختار قدرت
همیشه میل به تکثر و تجمع دارد اما در صورتیکه اسباب آن بگونه ای متناسب فراهم
نگردد نتیجه وارونه خواهد گردید و اوضاع ساز مخالف خواهد نواخت. رفتار شناسی جریان
اقتدارگرا ما را به این یافته رهنمون می سازد که این جریان بر اساس ساختاری کاملا"
متضاد بنیان نهاده شده است و در جریان انتخابات اخیر دیدیم که چگونه تلاشهایی در
جهت برون رفت ازاین تضادها و تعارضات به انجام رساندند و به سرعت اقداماتی در جهت
سازمان بندیهای شبه حزبی و تشکل نمایانه نمودند. اما ساختار خویشاوند سالارانه ذاتی
آنان که با مشخصه قدرت محوری و تمرکزگرایی صرف بنیان نهاده شده است در تضاد و
مخالفت کامل با اصل تشکیل احزاب که بر مبنای تقسیم و کنترل قدرت قرار دارد می باشد.
از طرف دیگر فقدان استراتژی واحد که بخشی از آن به دلیل تجمع تضادها در ساختار
هدایت و کنترل بنیانی آنان است موضع احتیاط را به آنان یادآور شده است و دیدیم که
چگونه در انتخابات اخیر طراحان و ایدئولوژیستهای محوری در یک عقب نشینی آشکار از
رودرو قرار گرفتن مستقیم طفره رفته و چهره های ناشناس و دست چندم خود را به جبهه
انتخابات گسیل داشتند.از طرف دیگر نگرانی آنان از عدم اقبال عمومی در انتخابات به
دلیل ناکارآمدی ایده های سنتی و تمرکز گرایانه آنان را واداشت که ردای اصلاح طلبی
را بر دوش بیندازند و در شعار های انتخاباتی خود از زبان چهره های ناشناس سخن از
شادی مردم و آزادسازی استفاده از ماهواره و نیازهای نسل جوان و بانوان به میان
آورند و از شیوه های کاملا" لیبرال در تبلیغات بهره جویند. اما وا قعیت این است
آنچه که رخ داد نهایت ظرفیت جریان اقتدار گرا را به خوبی مشخص ساخت. خشونت و فقدان
بصیرت و ناتوا نی آنان در فضاسازی و آماده سازی اذهان و تبلیغات تهوع آور بیست و
چهارساعته و استدلالهای کودکانه و سطحی در رابطه با رد صلاحیتهای گسترده و هجوم
ارزشی و حتی نمایش نوعی ملی گرایی کاذب با تهییج احساسات عامه پسندانه و اظهارات ضد
و نقیض و آشفته و حتی تهدید آمیز پدر خوانده های کهنسال به انتقام گیری و مقابله
خشونت آمیز با معترضان همه و همه نشان دهنده محرومیت این جریان از خلاقیت و پویایی
و فقدان بصیرت و آگاهی و کنترل و آینده نگری و غلبه سطحی نگری و سطحی اندیشی در
ساختار ذهنی فاقد پیچیدگی های معمول رفتاری و روانی است. اقبال پانزده درصدی مردم و
تحریم پنجاه درصدی انتخابات توسط آنان و عوارض رد صلاحیتهای گسترده و مواجهه با
اعتراض جهانی فقط بر دامنه تضادها و تعارضات این جریان افزوده است . آنان در
تفسیرهای اضطراب آلود خود صرفا" آرزوهای ناکام مانده خود را فرافکنی می سازند و از
حماسه خیالی سخن می گویند که در انتظار آن ماهها ثانیه شماری نموده بودند.دشواریهای
فراوانی در آینده پیش روی جریان اقتدار گرا قرار دارد. استحاله درونی این جریان از
سیستم ارزشی و اعتقادی و حضور چهره های حاشیه ای قدرت که سالها توسط جریان خودی به
پس زده شده بودند و از حضور آنان ممانعت می گردید و افزایش تعارضات و تنش های نفس
گیر که نمونه آن در انتخاب رئیس آینده مجلس پدیدار گردیده است و بازنشستگی
سردمداران فرتوت این جریان و اتحاد اصلاح طلبان و شکل گیری نهادهای افراطی قدرتمند
مخالف و تحولات بین المللی و همچنین تحولات اجتماعی و آسیب های گسترده اجتماعی و
بحران نوجوانان و جوانان دگر اندیش از جمله چالشهایی است که این جریان را به مبارزه
خواهد طلبید و در خود حل خواهد ساخت.
نظرات ( 2 نظر ) لینک سهشنبه، 11 فروردین، 1383 -
تحليل روانشناختی جريانات سياسی در ايران ( دکتر محمد رضا ابراهيمی )
فضای سیاسی ایران بعد از انتخابات اخیر وارد یک دوره جدیدی شده است که در طول 25
سال گذشته سابقه ای برای آن نمی توان متصور شد.دو جریان کاملا" متعارض – جریان
اقتدار گرا و جریان اصلاح طلب – هم اکنون رودر رو قرار گرفته اند تا نبرد جانانه ای
را آغاز نمایند.ازجایگاه روانشناسی سیاسی شرایط کنونی را می توان به عنوان تقابل دو
جریان قدرتمند متعارض فاقد اقبال عمومی تعریف نمود که تمام سرمایه خود را به بازار
آشفته و متورم سیاست داخلی و خارجی آورده و در این بازار خریداری یافت نمی شود . از
جنبه قیاسی وضعیت فعلی را می توان به شرایط فرد بیماری تعمیم داد که دچار درماندگی
روانی helplessness است. به طور خلاصه بیمارانی که به این مرحله از آسیب می رسند هر
گونه تلاشی را برای رهایی از علائم خود انجام داده اند اما در رسیدن به هدف ناکام
مانده اند.آنها از روی استیصال تمامی راههای منتهی به سلامتی را طی نموده اند و از
هر اقدامی برای فرار از احساسات ناخوشایند و زجر آور درونی و بیرونی فرو گذار
ننموده اند اما کوچکترین موفقیتی برای غلبه بر آن نیافته اند. در چنین شرایطی وارد
فاز جدیدی از آسیب با علائم کناره گیری کامل از هر گونه واکنش به محرکهای دیگر می
گردند که از آنها موجودی کاملا" منفعل و ایستا میسازد. دو جریان سیاسی به همراه
جریان سوم که در بر گیرنده عموم مردم است اکنون دچار چنین وضعیتی شده اند . جریان
اصلاح طلب شدید ترین ضربات را در طول چند ساله اخیر دریافت نموده است و اکنون در
اوج ناکامی و درماندگی چاره ای جز انفعال و کناره گیری ندارد. ناتوانی آنان در تحقق
بخشیدن به شعارها و خواسته های خود و همچنین عدم شفافیت مناسب در روابط خود با سایر
جریانات و رفتارهای وسواسگونه و فاقد بینش و اقدامات انفعالی و کور و بی هدف آنان
را به وادی درماندگی کشانده است . جریان اقتدار گرا نیز در طی سالهای حاکمیت اصلاح
طلبان با رویکرد قلع و قمع همه جانبه با کمک نهاد های تحت حاکمیت خود نبرد گسترده
ای را برای غلبه بر تعارض و دوگانگی در حاکمیت ادامه داد که نقطه اوج آن در جریان
انتخابات مجلس به نمایش گذاشته شد. چنین رفتاری به عنوان تنها گزینه موجود برای این
جریان قابل درک است . آنها چاره دیگری نداشتند. گذشت زمان آنان را دچار انشقاق و
تفرقه می نمود و نیروی باقیمانده آنان را که به سرعت به سمت تحلیل هدایت می گردید
را نابود می ساخت . آنها مجبور بودند که بین بد و بدتر یکی را انتخاب نمایند.هر چند
که بسیاری آن را خودکشی سیاسی جریان اقتدارگرا دانستند چرا که آنان به دست خود
چهارچوب سنتی و اتصالات اعتقادی و ارزشی خود را ذبح نموده و جریان تفرق و چندگانگی
را بر خود حاکم گرداندند.جریان سوم که قاطبه ملت را تشکیل می دهد درماندگی خود را
با رفتار های غیر قابل حدس از جمله در انتخابات مجلس نشان دادند.نیمی از مردم در
انتخابات شرکت نکردند و نیمی دیگر آشفتگی و استیصال خود را در آراء سفید و باطله و
چند درصدی به جریانات حاکم نشان دادند. نکته ای که ذکر آن خالی از عبرت نیست این
است بیمارانی که به مرحله درماندگی روانی می رسند به شدت حساس و ضعیف می گردند و
وضعیت مزاجی آنان مختل شده و در مقابل بیماریهای دیگر بی دفاع و ناتوان باقی می
مانند. جنگ روانی و همه جانبه امریکا و سایر کشورها در خصوص دستیابی ایران به فن
آوری اتمی و واکنش منفعلانه سیاستمداران در ایران از اولین اخطار های درماندگی
روانی می باشد. بیگانگان اکنون با آگاهی کامل و بصیرت وافر خود را آماده باج خواهی
و هجوم نموده اند و تدارک گسترده ای برای کسب غنیمت از این شرایط فراهم نموده اند.
نظرات ( نظر بدين ) لینک سهشنبه، 11 فروردین، 1383 -
خودکشی : يک يافته جديد
اقدام به خودکشی معانی گوناگونی دارد . از جلب توجه دیگران تا انتقام. اما در همه
کسانی که اقدام به خودکشی می کنند نوعی زمینه مشترک در ارتباط با سالهای اولیه
زندگی و بخصوص در روابط با مراجع قدرت – والدین – دیده می شود.این افراد به شدت
درگیر پروسه اوهام ناکام کننده و رنج آور تجربه شده در سالهای اول زندگی هستند. این
اوهام در فضای خانواده و در سایه حوادث ناگوار و ناخوشایند به شدت مجتمع شده و در
سازمان شناختی و ادراکی و روانی آنها اثر گذاشته و در نهایت به خودکشی منجر می
شوند. با استفاده از شیوه روان درمانی اوهام ساختار وهمی مراجع به سرعت اصلاح می
شود و چهارچوب جدیدی بر مبنای سلامت جایگزین می گردد.یافته های بالینی نشان می دهند
هر وهمی می تواند در شرایط خاصی ماهیت مخرب به خود بگیرد و این شرایط در فضای زندگی
و تجربیات افرادی که دست به خودکشی می زنند مهیا می باشد.جامعه سالم جامعه بدون وهم
می باشد . رشد کودکان در شرایط بی وهمی تضمین کننده سلامت آتی آنان است. .
نظرات ( نظر بدين ) لینک سهشنبه، 11 فروردین، 1383 -
فن تحليل اوهام: يک روش جديد
روان درمانی یک فرآیند طولانی مدت می باشد و نیاز به زمان و هزینه زیادی دارد. هر
انسانی در مقاطعی از زندگی خود ضرورت مراجعه به روانشناس را در خود احساس می کند.
در طی 15 سال کار بالینی با هزاران مراجع در کلینیک های مختلف در یافته ام که باید
جریان درمان را با شیوه ها و روشها و تکنیک های جدید کوتاه ساخت تا در زمان و هزینه
صرفه جویی نموده و سرعت درمان نیز بیشتر شود. استفاده از تکنیکها ی رواندرمانی
اوهام چنین شرایطی را فراهم می سازد. این تکنیکها درمانگر را قادر می سازد که در
حداقل زمان حداکثر بهره را از جلسه درمان دریافت نماید .بر اساس تئوری نهفته در این
روش دنیای مراجع به دو بخش دنیای واقعیت و دنیای اوهام تقسیم می گردد. بر اساس
تعریف سلامت و بیماری که مرز بین واقعیت و وهم را در بر می گیرد رواندرمان تلاش می
نماید مراجع را که از تجربه واقعیت دور شده را با آشنا نمودن تدریجی بامکانیسم های
وهمزا و وهم آور به مرز سلامت هدایت نماید. در فضای روانکاوانه درمان درمانگر وارد
فضای اوهام مراجع شده و با تفسیرهای متعدد و سریع و بدون وقفه تفاوت دنیای واقعی و
وهمی را برای مراجع آشکار می سازد. سکوت در جلسه درمان معنی ندارد . سیستم و
چهارچوب درمانی دقیقا" روانکاوانه است و درمانگر کاملا" در نقش خنثی وارد عمل
میشود. کنترل هیجانی درمانگر صد در صد است ولی مراجع در کمال آزادی به تخلیه هیجانی
علائم و نشانه های بیمارگونه خود عمل می نماید. دانش تخصصی درمانگر در زمینه تحلیل
اوهام با دید روانکاوانه و تسلط کامل بر آسیب شناسی روانی و همچنین دانش عمومی در
باره فرهنگ و شرایط اجتماعی مراجعان در بکارگیری این شیوه درمانی ضرورت مطلق دارد.
ذکر این نکته جالب است که در ایران تعداد افرادی که مسلط به دانش روانکاوی هستند از
تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی نماید و فقر علمی در این مورد بسیار مشهود است.
نتایج درمانی با این شیوه بسیار شگفت انگیز است و از جلسه سوم اولین علائم بهبودی
ظاهر می گردد. در جامعه کنونی ایران که سیر صعود وحشتناک بیماریهای روانی همه را
غافلگیر نموده است بکار گیری چنین شیوه هایی در سطح عام و گسترده بعنوان یک نیاز و
ضرورت به شدت احساس میشود.
نظرات ( نظر بدين ) لینک شنبه، 1 فروردین، 1383 -
ناکامی و پرخاشگری در فضای سياسی ايران
در تحليل گفته ها و شنيده های سياستمداران در ايران پرخاش و عصبانيت در قالب ناسزا،
اتهامات گوناگون و الفاظ خشن به وفور يافت می شود. در تحليل ناسزاهای بيماران ، اصل
بر فرآيندهای ناکام کننده و ناکام ساز ساختار بيمارگونه آنان گذاشته می شود و چنين
استدلال می شود که تجربيات گذشته باعث ايجاد چنين ساختا ری شده است.البته ناسزا به
تخليه روانی و هيجانی ناسزا گوينده منجر می گردد اما در درون فرد ساختار ناکامل
ديگری را پايه گذاری می کند که به نوبه خود نياز به تخليه در آن وجود دارد و زنجيره
ای از رفتارهای وابسته به خود را ايجاد می کند.با افسوس بايد از اين حقيقت تلخ ياد
کرد که فضای بيمارگونه سياسی در ايران ، سياستمداران بيماری را به عرصه قدرت کشانده
که در چرخه ای از تخليه هيجانی و آرامش موقت و سپس تکرار وسواسگونه اين جريان
گرفتار آمده اند و رفتار آنان فاقد هر گونه بينش و آگاهی می باشد. چنين رفتاری از
آنان به توده مردم سرايت خواهد کرد و نتيجه آن افزايش رفتارهای خشونت آميز به عنوا
ن يک هنجار در فضای روانی جامعه می باشد. آنانی که نگران افزايش جرم و جنايت در
جامعه هستند به عنوا ن يک راه حل شرط اصلی ورود به دنيای سياست را سلامت روان قرار
دهند و اميدوارم که در اصلاحيه قانون اساسی در آينده به آن اشاره شود. تا بعد
نظرات ( نظر بدين ) لینک دوشنبه، 18 اسفند، 1382 -
تولد يک سايت
به همه شما خير مقدم عرض می نمايم و اميدوارم که از گذر به اين وبلاگ لذت ببريد.
عمده زمينه کاری من مباحث گوناگون روانشناسی و رواندرمانی و آسيب های اجتماعی می
باشد.بنده بيش از ۱۵ سال در اين بخش به کار مشغول بوده ام و دارای درجه دکترای
تخصصی روانشناسی ميباشم و در حال حاضر به عنوا ن استاد دانشگاه به امر تدريس و
تحقيق می پردازم و در کلينيکهای متعددی به کار رواندرمانی با روش روانکاوی و شيوه
جديد تحليل اوهام ـ که از يافته های نگارنده می باشد ـ ادامه می دهم. ارتباط با شما
و بخصوص دانشجويان و دانش پژوهان عزيز مايه افتخار می باشد.
نظرات ( 4 نظر ) لینک چهارشنبه، 13 اسفند، 1382 -
© Copyright ravandarman.persianblog.ir . All rights reseved.