برنامه ريزي مديريت منابع آب در حوضههاي آبريز
(مطالعه موردي حوضه خطيري)
چكيده:
ايران كشوري است كه بر روي كمربند خشك و نيمه خشك كره زمين واقع شده است. عامل
ارتفاع سبب تشكيل كانونهاي آبگير و تعديل اثرات خشكي در امتداد دو رشته كوه بزرگ
البرز و زاگرس و رشته كوههاي منفرد داخلي شده است. حوضههاي آبريز به عنوان مهمترين
منبع تامين كننده آب كشاورزي، آشاميدني و تأمين نيروي هيدروالكتريك نيازمند
برنامهريزي مناسب در زمينه مديريت منابع آب ميباشند. رودخانهها به عنوان زهكش
اصلي حوضههاي آبريز از نظر كانونهاي تغذيه و ويژگيهاي مسير جريان در يك
دستهبندي كلي به دو نوع عمده رودخانههاي تغذيه شونده از مرتفعات و رودخانههاي
زهكش كننده سرزمينهاي كم ارتفاع تقسيم ميشوند. نوع مديريت منابع آب اين دو نوع
رودخانه متفاوت ميباشد. چهار گزينه انتقال، ذخيره، تغذيه مصنوعي و جريان آب از
عمدهترين شيوههاي بهرهبرداري از رودخانهها ميباشند. ويژگيهاي اقليم شناسي،
آبشناختي، زمين شناسي و كانونهاي جمعيتي مستقر در حوضههاي آبريز و محدوده نفوذ
آنها نقش مهمي در نوع برنامهريزي مديريت منابع آب ايفا ميكند. در اين مقاله نحوه
برنامهريزي مديريت منابع آب در حوضههاي آبريز براي حوضه خطيري كه يكي از
سرشاخههاي رودخانه قره آغاج واقع در غرب شهر شيراز ميباشد مورد مطالعه قرار گرفته
است.
واژههاي كليدي:
مديريت ريسك، موازنه آبي، مديريت بحران، مديريت منابع آب، ضريب جريان، روش حوضهاي،
مديريت كمي منابع آب، مديريت كيفي منابع آب
مقدمه
امروزه سير صعودي افزايش جمعيت كره زمين از يك طرف و محدوديت منابع طبيعي از طرف
ديگر بشر خاكي را وادار به چارهانديشي و اتخاذ تدابير گوناگون به منظور صرفهجوئي،
بهرهوري بهينه و آيندهنگري اين منابع نموده است. آب يكي از نيازهاي ضروري انسان
ميباشد كه هر چند دو سوم سطح كره زمين را اشغال نموده است، اما به دليل
محدوديتهاي زماني و مكاني آن از يك طرف و حجم كم آب شيرين و قابل دسترس از طرف
ديگر امروزه ضرورت مديريت و برنامهريزي آن را اجتناب ناپذير نموده است. اين مطلب
تا آنجا داراي اهميت است كه بعضي از انديشمندان جنگهاي آينده بشر را جنگ آب
ميدانند (نجفپور 1379). قرار گرفتن كشور ايران بر روي كمربند مناطق خشك كره زمين
در نتيجه كاهش بارندگي و ضريب تغييرات زماني و مكاني بالاي آن (مسعوديان 1377)
اهميت برنامهريزي و مديريت منابع آبي كشور را دو چندان نموده است.
از آنجايي كه بيشترين حجم آبهاي موجود كشور از مناطق مرتفع دو رشته كوه البرز و
زاگرس سرچشمه ميگيرند، ضرورت برنامهريزي مديريت آبهاي سطحي به روش حوضهاي بيشتر
احساس ميشود (رامشت 1375). در اين مقاله متغيرهاي عمده تأثيرگذار بر تعادل آبي يك
حوضه آبريز كه دربرنامهريزي مديريت منابع آب موثرند براي حوضه خطيري بررسي شده
است. عدم موفقيت سد كوار (ميرزاي شيرازي) بر روي رودخانه قره آغاج كه حوضه خطيري
يكي از سرشاخههاي آن ميباشد يكي از انگيزههاي نگارندهگان در پرداختن به اين
موضوع ميباشد.
مباني نظري و روش تحقيق
امروزه انديشمندان و برنامهريزان امور آب در بحث مديريت منابع آبي از دو ديدگاه
كلان سخن به ميان ميآورند كه عبارتند از مديريت ريسك و مديريت بحران (szaro & etal
1998). منظور از مديريت ريسك اتخاذ تدبير و اعمال روشهاي گوناگون به منظور كاهش
خطرات احتمالي حوادث آينده ميباشد. به عبارتي در مديريت ريسك مديران و
برنامهريزان با صرف هزينههاي مختلف و احداث تأسيسات ويژه سعي ميكنند ميزان ريسك
و احتمال وقوع حوادث يا بلاياي كه در آينده برنامههاي آنها را با مشكل مواجه
ميكند را كاهش دهند. مطالعه خط روند، آستانهها و دورههاي بازگشت سريهاي زماني
پديدههاي مختلف بر اساس همين ديدگاه صورت ميگيرد (Clarke & et al 1999) در مديريت
بحران برنامه ريز به جاي صرف هزينههاي زيادي به منظور كاهش ريسك وقوع حوادث آينده،
به اتخاذ تدابير و شيوه هاي لازم براي مقابله در صورت وقوع حادثه ميانديشد. به
عبارتي در مديريت بحران پس از اينكه حادثهاي به وقوع پيوست شاخصهاي مديريتي اعمال
ميشود، در حاليكه درمديريت ريسك شاخصهاي برنامهريزي قبلا اعمال شده است (رامشت
1375).
استفاده از هر كدام از دو روش مديريت بحران ريسك يا استفاده توأم از آن بستگي به
شرايط زماني و مكاني پديدهها و هدف برنامه ريز دارد. در اين مقاله سعي شده است
تاثير اعمال هر دو روش در چهارچوب تحليل سيستمي بر منابع آب حوضه مورد مطالعه بررسي
شود. دادههاي اين تحقيق از روش اسنادي و مشاهده ميداني جمعآوري شده است. براي
تحليل دادههاي آن از روشهاي توصيفي، همبستگي، قياسي و تجربي در چهارچوب روش
حوضهاي استفاده شده است.
موقعيت جغرافيايي حوضه
حوضه خطيري يكي اززيرحوضههاي رودخانه قره آغاج در استان فارس ميباشد. رودخانه قره
آغاج يكي از سرشاخههاي رودخانه مند ميباشد، كه از ارتفاعات بين شيراز و كازرون
سرچشمه ميگيرد و با جهتي غربي – شرقي از دشت هاي قره آغاج، كوار و خفر عبور
ميكند. در ادامه مسير در زندگي جهرم جهت آن شمالي – جنوبي ميشود و سرانجام به
خليج فارس ميريزد. حوضه خطيري در عرض جغرافيايي َ40 و ْ29 تا َ50 و ْ29 شمالي و
طول جغرافيايي ً34 و َ2 و ْ52 و َ15 و ْ52 شرقي واقع شده است. اين حوضه به سه زير
حوضه جداگانه به نامهاي زاخرد، چهار مكان و خطيري تقسيم شده است. نقشه شماره (1)
موقعيت حوضه خطيري در ميان حوضههاي آبريز كشور را نشان ميدهد. (موحد دانش 1373).
خصوصيات فيزيكي حوضه
خصوصيات فيزيكي حوضه به ويژگيهاي طبيعي حوضه كه درطول زمان نسبتا ثابت است گفته
ميشود. اين خصوصيات قابل اندازهگيري است و به ما كمك مي كند تا شناختي كلي از
حوضه داشته باشيم. خصوصيات فيزيكي در كيفيت و كميت آب و ميزان پايداري و سرعت آن
نيز موثر است. جدول شماره (1) خصوصيات فيزيكي حوضه خطيري و زير حوضههاي سه گانه
آنرا نشان ميدهد. (نجف پور 1375).
زمين شناسي حوضه
از آنجائي كه بعضي از شاخصهاي كمي منابع آب مانند ميزان نفوذ، سرعت حركت، ميزان
ماندگاري و... و همچنين بعضي ويژگيهاي كيفي مانند كيفيت شيميايي آب به خصوصيات
زمين شناسي مسيري كه آب از آن عبور ميكند، بستگي دارد (فريفته1370) در اينجا اشاره
مختصري به زمين شناسي حوضه شده است.
حوضه رودخانه خطيري در قسمت سوم تقسيمات رشته كوههاي زاگرس، يعني در قسمت چين
خوردگيهاي ساده قرار دارد. (فرهودي 1372). عكس ماهوارهاي شماره 039/163 ماهواره
لندست ساختمان كلي منطقه را تاقديسي و ناوديسي نشان ميدهد كه محور آنها همانند
رشتهكوههاي زاگرس شمال غرب، جنوب شرقي ميباشد.
حوضه خطيري بر روي ناوديسي بالا آمده واقع شده است. سازندهاي تشكيل دهنده حوضه به
ترتيب سن از قديم به جديد عبارتند از: 1ـ سازند رازك 2ـ سازند آغاجاري 3ـ سازند
كنگلومراي بختياري 4ـ آبرفتهاي دوران چهارم. با توجه به اينكه ويژگيهاي سازندهاي
زمين شناسي نقش مهمي در تشكيل يا عدم تشكيل سفرههاي آب زيرزميني دارد، در اينجا
اشاره مختصري به ويژگيهاي اين سازندها شده است.
ـ سازند رازك: اين سازند با رخسارههاي مارن سبز و خاكستري با تناوبي از آهك به
دليل غيرقابل نفوذ بودن مارن هاي آن آب نميتواند به داخل آن نفوذ كند. همين عامل
باعث عدم تشكيل سفره آب زيرزميني در اين سازند
شده است. همچنين اين سازند به دليل وجود لايههاي مارن آبي كه از آن عبور ميكند
داراي مقدار زيادي املاح به صورت سولفات ميباشد.
ـ سازند آغاجاري: رخسارههاي سازند آغاجاري شامل لايههاي ماسه سنگي، كنگلومراي
قرمز و تناوبي از مارن و لاي ميباشد. اين سازند به علت غيرقابل نفوذ بودن ماسه
سنگهاي تشكيل دهنده آن مانع نفوذ آب به داخل زمين در نتيجه عدم تشكيل سفره هاي
آبدار گرديده است. حفاريهاي عميق و نيمه عميق در اين سازند جهت دسترسي به آبهاي
زيرزميني تاكنون بي نتيجه بوده است.
ـ سازند كنگلومراي بختياري: سازند بختياري به دليل سيمان آهكي و ماسهاي آن و تخلخل
كافي باعث نفوذ آب به داخل زمين مي گردد. لايه زيري اين سازند را ماسه سنگهاي
سازند آغاجاري كه غيرقابل نفوذ ميباشند تشكيل ميدهد. آبهاي كه در سازند بختياري
نفوذ مي كند پس از برخورد با سازند آغاجاري قادر به نفوذ نيست و در سطح زمين به
صورت چشمه ظاهر ميشود. چشمههاي متعدد دامنه غربي كوه چهارمكان و چاههاي متعددي كه
بر روي اين سازند حفر شده است اين موضوع را تأييد ميكند.
ـ سازند رسوبات آبرفتي: اين رسوبات شامل مخروط افكنهها، واريزههاي پاي ارتفاعات و
پادگانههاي آبرفتي مسير رودخانه ميباشد. اين رسوبات در دو قسمت حوضه پراكنده
شدهاند. يكي در قسمتهاي شمال و شمال غرب و غرب حوضه و ديگري در قسمتهاي جنوب
حوضه محدوده دشت خانه زنيان را دربرميگيرد. آبرفتهاي شمال و شمال غرب حوضه به
دليل ضخامت كم سفره آب زيرزميني در آنها تشكل نشده است. وجود سازند رازك در اين
رسوبات باعث شده است آبهاي موجود در اين رسوبات به صورت مسيلهاي زيرزميني وارد
رودخانه خطير گردد. در حقيقت نقش رودخانه زهكشي آب اين رسوبات ميباشد. آبرفتهاي
كه در قسمت جنوب حوضه در محدوده دشت خانه زنيان قرار گرفتهاند به دليل ضخامت بيشتر
و شيب كمتر باعث تشكيل سفره آب زيرزميني محدودي شدهاند.
اقليم شناسي آب حوضه
دو شاخص عمده مورد نياز در تحليل سيستمي موازنه آبي هر حوضهاي به منظور
برنامهريزي مديريت منابع آب، ميزان بارش به عنوان ورودي سيستم و مقدار تبخير و
تعرق به عنوان خروجي آن ميباشد كه در اينجا به محاسبه و مطالعه آن پرداخته شده
است.
ـ بارش: بر اساس 21 سال آمار بارندگي ميانگين سالانه بارندگي حوضه خطيري 48/482
ميليمتر ميباشد. انحراف معيار بارندگي سالانه حوضه 83/141 و دامنه تغييرات آن 522
ميليمتر محاسبه شده است. ضريب تغييرات بارندگي سالانه حوضه 40/29 درصد ميباشد. دي
ماه با 95/109 ميليمتر بيشترين و شهريور ماه با 62/0 ميليمتر كمترين ميزان
بارندگي را دارا ميباشند. جدول شماره (2) تغييرات ميانگين بارندگي ماهانه حوضه
خطيري را نشان ميدهد.
ـ تبخير و تعرق: براي محاسبه مقدار تبخير حوضه به دليل عدم وجود طشت تبخير در حوضه
خطيري با استفاده از دادههاي ايستگاه هواشناسي شيراز مقدار تبخير و تعرق بالقوه به
روش پنمن محاسبه شده است. بر اساس اين روش مجموع تبخير و تعرق بالقوه سالانه
61/2360 ميليمتر محاسبه شده است. تيرماه با 92/381 ميلي متر بيشترين و بهمن ماه با
54/33 ميليمتر كمترين ميزان تبخير را داشته است. جدول شماره (2) تغييرات ماهانه
مقدار تبخير و تعرق بالقوه ايستگاه شيراز را نشان ميدهد.
جدول شماره (2) ميانگين ماهانه شاخصهاي اقليمي موثر در مديريت منابع آب حوضه خطيري
شهريور مرداد تير خرداد ارديبهشت فروردين اسفند بهمن دي آذر آبان مهر ماههايسال
شاخص
79/23 78/27 58/27 45/26 67/21 05/16 54/11 21/8 91/5 23/7 94/11 11/18 دما*
37/26 44/24 5/23 02/23 08/27 82/46 79/52 44/57 64 89/59 06/47 55/34 رطوبت نسبي*
(%)
62/0 07/1 95/0 62/1 19/22 09/60 31/76 76/96 95/109 28/82 23/28 90/1 بارندگي(mm)
4/272 9/333 3/381 6/327 9/270 4/176 4/139 54/33 18/82 6/72 8/109 9/159 تبخير*
(mm)
*
ماههاي ميلادي به ماههاي فارسي تبديل شده است. بر اين اساس ژانويه معادل دي ماه
منظور شده است.
هيدرولوژي آبهاي سطحي
براي محاسبه موازنه آبي هر حوضهاي دانستن ميزان بده و رواناب حوضه ضروري است. براي
اين منظور ميزان بده حوضه را بر اساس 12 سال آمار ايستگاه بده سنجي خانهزنيان
محاسبه شده است. بر اين اساس ميانگين بده سالانه حوضه 20/1 متر مكعب در ثانيه و
انحراف از معيار آن 48/0 و ضريب تغييرات آن 31/40 درصد ميباشد. جدول شماره (3)
روند ميانگين بده ماهانه حوضه خطيري را نشان ميدهد. همانطوريكه مشاهده ميشود
اسفندماه با m3/s06/3 داراي بيشترين ميانگين بده ماهانه ميباشد،درحاليكه بالاترين
مقدار بارندگي ماهانه به ديماه (mm95/109) اختصاص دارد. اين موضوع بيانگر اين مطلب
است كه بده حوضه با دو ماه تأخير از حوضه تخليه ميشود. همانطوريكه ميدانيم بده هر
رودخانهاي شامل بده پايه حاصل از تغذيه آبهاي زيرزميني يا ذوب تدريجي برفهاي
ارتفاعات و رواناب (سيلاب) ناشي از بارندگي ميباشد. جدول شماره (3) ميانگين بده
پايه و رواناب ماهانه حوضه خطيري را نشان ميدهد.
علاوه بر ميزان بده پايه و رواناب اطلاع از ضريب جريان نيز در برنامهريزي مديريت
منابع آب داراي اهميت ميباشد. زيرا ضريب جريان نسبت بين ارتفاع رواناب به بارندگي
حوضه در دوره زماني خاص را نشان ميدهد. (جدو شماره 3). بر اساس اين جدول ميانگين
ماهانه ضريب جريان حوضه خطيري 15 درصد ميباشد. اين موضوع بدين معني است كه از 100
درصد بارندگي حوضه خطيري فقط 15 درصد آن به رواناب تبديل ميشود و 85 درصد بقيه
تبخير، نفوذ يا جهت موارد مختلف مصرف ميشود. علت كاهش ضريب رواناب ناشي از كمي شيب
متوسط حوضه (73/6%)، لايهبندي عمودي و مايل زمين، وجود گسل در قسمت غرب حوضه و
نفوذ پذير بودن آهكهاي سازند رازك و آبرفتهاي دوران چهارم شمال و جنوب شرق حوضه
ميباشد.
جدول شماره (3) ميانگين ماهانه شاخصهاي هيدرولوژيكي موثر در برنامهريزي مديريت
منابع آب حوضه خطيري
ميانگين شهريور مرداد تير خرداد ارديبهشت فروردين اسفند بهمن دي آذر آبان مهر
ماههايسال
شاخص
20/1 35/0 51/0 57/0 69/0 37/1 20/2 06/3 37/2 54/1 1 49/0 29/0 بده كل
(m3/s)
53/0 06/0 21/0 12/0 14/0 50/0 78/0 67/1 44/1 77/0 53/0 16/0 04/0 رواناب
(m3/s)
67/0 29/0 30/0 45/0 55/0 87/0 42/1 39/1 93/0 77/0 47/0 33/0 25/0 بده پايه
(m3/s)
147/0 58/0 37/1 94/3 36/1 20/0 16/0 24/0 16/0 08/0 07/0 06/0 41/0 ضريب جريان(%)
موازنه آبي حوضه
يكي از شاخصهاي مهمي كه سهم دادههاي مختلف ورودي و خروجي يك سيستم آبي را مشخص مي
كند، تعيين موازنه آبي حوضه ميباشد. جدول شماره (4) موازنه آبي حوضه خطيري را در
طول يك سال آبي نشان ميدهد.
بر اساس اين جدول از 100 درصد بارش نزولي حوضه مقدار 35 درصد آن به صورت رواناب و
بده پايه از حوضه تخليه ميشود و 65 درصد باقيمانده به صورتهاي مختلف تبخير، نفوذ
و ... از دسترس خارج ميشود.
جدول شماره (4) موازنه آبي حوضه خطيري براي يك سال آبي
مقدار شاخص
48/482 ميانگين ارتفاع بارندگي سالانه (mm)
55/73 ميانگين ارتفاع رواناب سالانه (mm)
20/1 ميانگين بده سالانه (m3/s)
109040480 حجم بارندگي سالانه (m3)
37843200 حجم كل تخليه سالانه (m3)
16621684 حجم رواناب سالانه (m3)
21221516 حجم بده پايه سالانه (m3)
71197280 حجم نفوذ، تبخير و تعرق و مصرف (m3)
ويژگيهاي انساني حوضه
ـ جمعيت: جمعيت ساكن در محدوده حوضه در طول سال متغير ميباشد. در فصول پاييز و
زمستان به دليل كوچ عشاير قشقايي به اين محل جمعيت بيشتري ساكن ميباشند. در حاليكه
در فصول بهار و تابستان فقط جمعيت ثابت محلي كه تعداد آنها بر اساس آخرين آمار
موجود 6070 نفر ميباشند در روستاهاي پراكنده محدوده حوضه ساكن ميباشند.
ـ اشتغال: شغل عمده ساكنين روستاهاي محدوه حوضه كشاورزي و دامپروري ميباشد. كشت
عمده اين ساكنين يونجه، جو، گندم، حبوبات، انگور و سيب ميباشد. در بين زنان
روستايي و عشاير قشقايي قاليبافي نيز رواج دارد. دامپروري نيز از ديگر مشاغل رايج
اهالي ميباشد. در روستاهاي محدوده حوضه تعداد 89300 رأس دام كوچك و بزرگ وجود
دارد. وسعت زمينهاي قابل كشت حوضه معادل 9502 هكتار ميباشد. زمينهاي واقع در
قسمتهاي شمال و شمال غرب حوضه به دليل ضخامت كم، سفره آب زيرزميني در آنها تشكيل
نشده است، به همين دليل به كشت ديم اختصاص داده شده است. زمينهاي جنوب حوضه در
محدوده دشت خانهزنيان به دليل ضخامت بيشتر و شيب كمتر باعث تشكيل سفره آب زيرزميني
محدودي شده است. همين عامل باعث تقويت كشاورزي اين محدوده شده است.
برنامهريزي مديريت منابع آب
اصولا رودخانهها را از نظر منشاء تغذيه به دو دسته عمده تقسيم مينمايند. يكي
رودخانه هاي كه اختلاف ارتفاع بين سر آب و پاياب آن زياد است و عمدتا از منشاء برف
ارتفاعات تغذيه ميكنند مانند رودخانههاي زايندهرود و كارون و ديگري رودخانههاي
كه نقش زهكش يك منطقه را بازي ميكنند و از سفرههاي آب زيرزميني تغذيه مينمايند.
رودخانههاي نوع دوم اختلاف ارتفاع بين سر آب و پاياب آنها زياد نيست مانند رودخانه
قره آغاج (سرشاخه رودخانه مند) در استان فارس. با توجه به ويژگيهاي فوق نوع
استفاده و برنامهريزي مديريت منابع آب رودخانهها نيز متفاوت است. به عنوان مثال
در رودخانههاي نوع اول با توجه به شيب و اختلاف ارتفاع زياد و سيلابي بودن رودخانه
مديريت كنترل سيلاب و مهار آبهاي سطحي در اولويت قرار دارد و طرحهاي گوناگوني چون
آبخيزداري، سدسازي، انتقال آب و... به منظور كاهش بار رودخانه انجام ميشود. (Plate
2002). رودخانه هاي نوع دوم با توجه به نيمرخ طولي رودخانه كه دوران پيري را طي
ميكند (فريفته 1370) برنامههاي همچون توجه به حقابههاي محلي، استفاده از آب در
محل، تغذيه مصنوعي سيلاب و توجه به اكوسيستم طبيعي رودخانه در اولويت قرار دارد.
رودخانه خطيري كه يكي از سرشاخههاي رودخانه قره آغاج ميباشد با توجه به دلايل زير
جزء نوع دوم رودخانههاي فوق محسوب ميشود:
ـ اختلاف ارتفاع كم بين سرآب و پاياب رودخانه (260 متر).
ـ شيب كم آبراهه اصلي حوضه (96/0 درصد).
ـ پايين بودن شيب متوسط حوضه (73/6%).
ـ عمودي بودن لايههاي كف رودخانه در نتيجه انتقال آب به سفرههاي زيرزميني.
ـ وجود گسل در قسمت غرب حوضه و نقش آن در انتقال آب به سفرههاي زيرزميني.
ـ وجود آهكهاي كارستي سازند رازك در قسمت عمده حوضه و نقش آن در نفوذ آب.
ـ پايين بودن مقدار ضريب جريان حوضه (15 درصد) كه نشان دهنده بالا بودن ميزان نفوذ
ميباشد.
ـ وجود سازند كنگلومراي بختياري در قسمت شرق حوضه و تأثير آن در نفوذ آب به داخل
زمين.
بنابراين با توجه به ويژگيهاي خاص رودخانه خطيري نوع برنامهريزي مديريت منابع آب
آن نيز متفاوت خواهد بود.
مديريت كيفي منابع آب
در مبحث مديريت كيفي با توجه به كيفيت شيميايي آب نوع كاربري آن نيز متفاوت خواهد
بود (Letcher and et al 2002) همانطوريكه قبلا در مبحث زمين شناسي اشاره شد قسمت
عمدهاي از سازندهاي حوضه را سازند رازك (km2 46/83) كه شامل تناوبي از لايه هاي
مارن و آهك ميباشد تشكيل ميدهد. سازند رازك به دليل وجود لايههاي مارن آبي كه از
آن عبور مي كند داراي مقدار زيادي املاح به صورت سولفات ميباشد. (پارسا و جعفري
1343). افزايش مقدار سولفات مي تواند براي بعضي از گياهان حساس مانند برنج و پياز
اثرات سمي داشته باشد. زيرا افزايش سولفاتها سبب كاهش جذب كلسيم توسط گياه شده و
به موازات آن جذب سديم و پتاسيم افزايش مييابد. افزايش غلظت دو كاتيون اخير سبب
رسوب نمودن در آوند گياه در نتيجه خفگي آن ميشود (عليزاده 1377). اثر كلي
سولفاتها در افزايش شوري به صورت هدايت الكتريكي و اثرات آن در ايجاد اختلال در
توازن كاتيوني خاك به صورت جذب سديم مطالعه ميشود (رامشت 1379). يكي از راههاي
استفاده از آبهاي حاوي سولفات تغيير الگوي كشت ميباشد. كشت گياهاني مانند چغندر
قند، يونجه، ذرت، گندم و درخت انگور ميتواند مفيد باشد. استفاده از آب اين سازند
براي شرب به دليل زياد بودن املاح آن سبب ايجاد ناراحتيهاي گوارشي و ايجاد رسوب در
كليه ميگردد. (غفوري و مرتضوي 1371).
يكي ديگر از سازندهاي تشكيل دهنده حوضه، سازند كنگلومراي بختياري ميباشد. سازند
بختياري به دليل سيمان آهكي و ماسهاي آن و تخلخل كافي آب آن شيرين و از املاح
كمتري برخوردار است. استفاده از اين آب براي آشاميدن و مصارف كشاورزي پيشنهاد
ميگردد.
مديريت كمي منابع آب
منظور از مديريت كمي منابع آب، بررسي راههاي گوناگون بهينه سازي توليد، توزيع و
مصرف آب ميباشد. (taleb & et al 1995). در اينجا چهار گزينه مرسوم در استفاده از
منابع آبهاي سطحي براي حوضه خطيري مورد مطالعه قرار گرفته است، كه عبارتند از:
الف) انتقال آب: با توجه به مقدار ميانگين ماهانه بده پايه (m3/s 67/0) و ميانگين
ماهانه رواناب (m3/s 53/0) حوضه و نياز آبي كشاورزي و آشاميدني روستاهاي داخل و زير
نفوذ حوضه و همچنين نياز آبي اكوسيستم رودخانه انتقال آب به شهرهاي همجوار از جمله
شيراز پيشنهاد نميشود.
ب) ذخيره آب: با توجه به اينكه در مبحث برنامهريزي مديريت منابع آب اشاره شد كه
رودخانه خطيري از نظر منشاء آبگيري و خصوصيات فيزيكي جزء رودخانههاي نوع دوم
(تغذيه از منشاء آبهاي زيرزميني) ميباشد احداث سد پيشنهاد نميگردد.
ج) تغذيه مصنوعي سيلاب: با توجه به وقوع حداكثر رواناب حوضه در فصل زمستان كه نياز
آبي كشاورزي حداقل ميباشد، همچنين ساختار زمين شناسي (نفوذ پذير بودن) حوضه
پيشنهاد ميشود رواناب حوضه جهت تغذيه مصنوعي و تقويت سفرههاي آب زيرزميني اختصاص
داده شود. به عبارتي به جاي ذخيره آب در روي زمين در زيرزمين ذخيره شود. زيرا نفوذ
آب به داخل زمين و ذخيره آن علاوه بر هزينه كمتر، نيازمند تأسيسات نگهداري نميباشد
و از تبخير هم مصون ميماند.
د) جريان آب: هر رودخانهاي داراي نظام حقوقي ميباشد كه علاوه بر ساكنين سرآب
رودخانه ساير كانون هاي جمعيتي حاشيه رودخانه نيز داراي حقابه استفاده از آب
رودخانه ميباشند (ولايتي 1371). پيشنهاد ميشود قسمتي از بده پايه رودخانه جهت
ادامه حيات اكوسيستم رودخانه و رفع نياز آبي روستاهاي پاياب رودخانه جريان داشته
باشد.
نتيجه گيري:
حوضههاي آبريز عمدهترين منابع تأمين آب آشاميدني و كشاورزي كشور ميباشند. ضعف
برنامهريزي مديريت منابع آب و كمبود سرمايهگذاري سبب شده است كه يا اكثريت منابع
آب جاري كشور بدون استفاده از دسترس خارج شود يا تنها به يك گزينه ذخيره آب پشت
سدها توجه شود. در اين مقاله ضمن اينكه به تفاوتهاي رودخانهها از نظر منشاء و
خصوصيات فيزيكي توجه شده است، چهار گزينه عمده انتقال، ذخيره، تغذيه مصنوعي سيلاب و
جريان آب در زمينه كاربري رودخانهها در حوضه نمونه مورد بررسي قرار گرفته است. بر
اين اساس با توجه به منشاء، ويژگيهاي طبيعي و ساختار زمينشناسي و نياز آبي
كانونهاي جمعيتي داخل و زير حوزه نفوذ حوضه خطيري نحوه مصرف آب جاري حوضه به شرح
زير پيشنهاد شده است.
ـ بده پايه رودخانه يعني آبي كه در اكثر مواقع سال در رودخانه جاري است، جهت
كشاورزي، آشاميدني، استخر پرورش ماهي، نياز اكوسيستم رودخانه و جنبههاي تفريحي
كانونهاي جمعيتي داخل و زير حوزه نفوذ حوضه در نظر گرفته شود. به عبارتي در زمينه
بده پايه رودخانه راهكارهاي مديريت ريسك اعمال شود.
ـ رواناب حوضه يعني آب كه در مواقع بارندگي و سيلابي شدن رودخانه به بده پايه اضافه
ميشود، با توجه به كاهش نياز آبي كشاورزي در فصل زمستان و ويژگيهاي ساختار زمين
شناسي حوضه به تغذيه مصنوعي سيلاب و تقويت سفره هاي آب زيرزميني اختصاص داده شود.
به عبارتي در زمينه رواناب راهكارهاي مديريت بحران اعمال شود.
ـ كاربري ذخيره سطحي آب (ايجاد سد) به دليل كمي حجم آب، ساختار زمين شناسي حوضه و
تبخير زياد پيشنهاد نميشود. انتقال آب نيز به دليل حجم كم آن و نياز آبي كانون هاي
جمعيتي و كشاورزي داخل حوضه و محدوده زير نفوذ آن پيشنهاد نميشود.
ـ تغيير الگوي كشت به عنوان مثال كاشت درختان انگور و سيب ميتواند با توجه به
كيفيت شيميايي آب حوضه و بالا بودن ميزان سولفات آن در زمينه افزايش بهرهوري از
منابع آب موجود مفيد باشد.